ادامه جلسه 865
تدبر
1) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ»
وقتی قوم لوط از حضور میهمانان وی مطلع شدند، با سابقهای که داشتند، شتابان و در حالی که برای رسیدن به خانه لوط همدیگر را هل میدادند، به خانه لوط هجوم آوردند. ظاهرا جمعیت آنان و وضعیت خانه به گونهای بوده که با صرف قفل کردن دربها، لوط نمیتوانسته آنها را از قصد سوءشان بازدارد. تنها راهی که برایش میماند این است که راه حلالی پیش روی آنان قرار دهد؛ پس گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزهترند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید.» و معلوم است که این جملات را از روی ناچاری گفت و نهتنها هیچ امیدی به اینکه آنان سخن او را بپذیرند نداشت، بلکه حتی اینکه یکی دو نفر هم درمیان آنان پیدا شوند که تقوا پیشه کنند نداشت؛ چرا که بلافاصله گفت: آیا در میان شما مردی که رشدیافته و اهل هدایت باشد و شما را از این کار منصرف کند ویا در مقابل شما به من یاری رساند، نیست؟!
2) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ»
گاهى جامعهى انسانى چنان سقوط مىکند که مردم با شتاب به سوى انحراف و گناه مىروند. (تفسیر نور، ج4، ص97)
یعنی رواج این گناه در عرصه جامعه نهتنها این «منکَر» را عادی کرد، بلکه به صورت «معروف» و امری شایسته درآورد؛ تا حدی که:
هم کسی که خودش نمیتوانست آن گناه را انجام دهد، وظیفه خود احساس میکرد که دیگرانی را که میتوانند، از این موقعیت مطلع سازد (زن لوط با دیدن مردانی خوشسیما، وظیفه خود میبیند که علیرغم دلخواه پیامبر خدا، که شوهرش هم هست - که علیالقاعده با توجه به اینکه یک پیامبر بوده، حتما بسیار با او خوشرفتار بوده است، و بهانهای نداشته که هدفش تلافی کردنِ آزار شوهرش باشد - به مردان قومش خبر دهد که مبادا از این فرصت بینصیب بمانند!)
و هم خود آن افراد هم برای انجام عمل بیشرمانه لواط چنان شتاب بگیرند که در مسیر همدیگر را هل بدهند که مبادا از بقیه عقب بیفتند و فرصت از دست برود!
نکته تاریخی
برخی ادعا کردهاند که پیش از قوم لوط نیز عمل لواط وجود داشته است؛ و با توجه به آیه 80 سوره اعراف که میفرمود «آیا آن کار ناشایستی را میآورید که هیچ یک از جهانیان بدان بر شما سبقت نگرفته است؟!» نتیجه گرفتهاند که آنچه موجب نزول عذاب شده «نفس مناسبات جنسی میان دو مرد نیست، بلکه آن شیوه یا نوع خاصی از مناسبات است که در میان قوم رایج بوده است». آنگاه چون به نظر آنان، درباره این شیوه خاص قوم لوط در قرآن توضیحی نیامده، سراغ برخی روایات (که اغلب سند قویای هم ندارند) رفتهاند و کوشیدهاند ابعاد خاصی را به عنوان مولفههای شیوه خاص عمل قوم لوط معرفی کنند تا بدین وسیله بین عمل قوم لوط و معنای رایج لواط تفاوت بگذارند و از ترویج رفتارهای همجنسگرایانه دفاع کنند. (آرش نراقی، مقاله «قرآن و مساله حقوق اقلیتهای جنسی»)
در پاسخ باید گفت:
اولاً دلیل ایشان بر اصل این مدعا (که قبل از قوم لوط هم رواج داشته) این است که «از نظر کارشناسان عهد عتیق این عمل در میان کنعانیان، بابلیان، و سایر اقوام بت پرست هم یافت میشده است.» اما این دلیل از اثبات این مدعا ناتوان است؛ زیرا فرض را بر این گذاشته که کنعانیان و بابلیان قبل از قوم لوط بودهاند؛ در حالی که کنعانیان، همان قومی بودند که حضرت ابراهیم ع به سوی آنان مبعوث شد و تا قرنها پس از وی باقی بودند؛ و بابلیان هم معاصر کنعانیان بوده و با آنها نبردها داشتهاند. و میدانیم که حضرت لوط ع هم از خویشاوندان و معاصران حضرت ابراهیم ع بوده است، پس معلوم نیست قبل از قوم لوط چنین کاری وجود داشته باشد.
ثانیاً اگر به فرض، این ادعا درست باشد، آنگاه در خود قرآن، آن چیزی که میتواند اقدام آنان را خاص و متفاوت کرده باشد، بیان شده است. در مورد همانچه وجودش قبل از قوم لوط ادعا شد، انجام این عمل یک رفتار بسیار محدود بوده؛ اما کار قوم لوط بسیار گسترده و علنی؛ و مشکل اصلیاش «معروف» شدنِ این «منکَر» در جامعه بوده است. یعنی، در صورتی که ادعای فوق صحیح باشد، حضرت لوط ع میخواهد بگوید اگر قبلیها هم چنین کاری میکردند این اندازه بیحیا نبودند که این قدر علنی برای انجام این کار بر هم سبقت بگیرند و براحتی سراغ مردان رفتن را حق خود قلمداد کنند.
تطبیق بر روز
اگر فرض مذکور درست باشد، آنگاه، برخلاف ادعای آقای نراقی، واقعا رواج همجنسگرایی در دوره معاصر - که حتی در بسیاری از کشورها ازدواج آنان را به رسمیت میشناسند و کشورهای مسلمان را به خاطر ممنوعیت این کار مورد بازخواست قرار میدهند، - دقیقا مصداق عمل قوم لوط است.
3) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ»
اگرچه در قرائت غیرمشهوری، به صورت «یَهرَعون» (فعل معلوم) نیز قرائت شده، اما در چهارده قرائت معروف، و اکثر قرائات غیرمشهوری که سند دارند، همگی به صورت «یُهرَعون» (فعل مجهول) قرائت شده است.
طبق توضیحی که در نکات ادبی گذشت، به نظر میرسد ترجمه فارسی مناسب «هرع» «هل دادن باشد» آنگاه «یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ» یعنی «به سویش هل داده میشدند»
اما چرا آمدن قوم لوط را این گونه تعبیر کرد؟
الف. سرعت در حرکت را نشان میدهد. (قتادة و مجاهد و السدی، به نقل از مجمع البیان، ج5، ص279)
ب. با توجه به اینکه کس دیگری نبوده که آنها را به این سو براند، گویی میخواهد بگوید چنان شتاب داشتند که در راه همدیگر را هل میدادند. (ابومسلم، به نقل از مجمع البیان، ج5، ص279)
ج. میخواهد بگوید که گویی در این حرکت اختیاری نداشتند و گویی دیگریای آنان را بدین کار سوق می داد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج11، ص252) یعنی مثلا:
ج.1. نفس سرکش، انسان را به سوى گناه سوق مىدهد. (تفسیر نور، ج4، ص98)
ج.2. شهوت چنان آنان را تحریک کرده که گویی آنان را به سوی این کار هل میداد.
ج.3. شیطان چنان آنان را اغوا نموده و زمام آنان را به دست گرفته بود که گویی آنان را به سوی این کار هل میداد.
د. ...
4) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ»
با انجام هر گناه، زمینه براى گناهان بعدى فراهم مىشود. (تفسیر نور، ج4، ص98)
5) «وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ ... فَاتَّقُوا اللَّهَ»
عادّى شدن گناه، تکلیف انسان در نهى از منکر را ساقط نمىکند؛
گاه با اینکه احتمال اثر بسیار کم است، ولى باز هم باید نهى از منکر کرد. (تفسیر نور، ج4، ص98)
6) «وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ ... هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ»
همجنسبازى، در ادیان گذشته، حرام، منفور ومطرود بوده است؛ و
ازدواج، تنها راه صحیح و پاک براى ارضاى غریزهى جنسى است و راههاى دیگر نادرست و ناپاک است. (تفسیر نور، ج4، ص98)
7) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ»
چنانکه واضح است عبارت «پیش از آن نیز کارهای زشت انجام میدادند» همچون جمله معترضهای بین دو جمله «و قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده میشدند» و «گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزهترند» قرار گرفته است. این جمله معترضه، عملا هر دو جمله قبل و بعد خود را توضیح میدهد:
از طرفی توضیح میدهد که چرا آنان چنین بیپروا و با پررویی تمام برای انجام چنان عملی به خانه وی هجوم آوردند؛
و از طرف دیگر توضیح می دهد که چنان این عمل در آنان راسخ شده بود که دیگر نصیحت لوط کارساز نبود و او چارهای جز اینکه یک راه عملی حلال در پیش پای آنان بگذارد، نداشت. (المیزان، ج10، ص 339)
8) «قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی»
چگونه حضرت لوط حاضر شد که به آن انسانهای بیشرم پیشنهاد ازدواج با دخترانش را بدهد؟
الف. براى جلوگیرى از منکرات باید ابتدا راههاى معروف را باز کرد و به مردم نشان داد. (تفسیر نور، ج4، ص98)
ب. براى هدایت جامعه، موعظه و راهنمایى کافى نیست، باید در مواردى ایثار کرد. (تفسیر نور، ج4، ص98)
ج. رعایت تقوای الهی و عدم وقوع گناه بقدری اهمیت دارد که حضرت لوط ع که یک پیامبر خداست برای جلوگیری از وقوع گناه حاضر میشود به ازدواج دخترانش با عدهای آدم همجنسباز رضایت دهد تا بلکه آنان برای یک مورد هم که شده، دست از گناه بردارند.
تاملی با خویش
آیا برای ما هم گناه کردن این اندازه قبح دارد؟ برای جلوگیری از گناه چه اندازه حاضریم هزینه کنیم؟
البته از ما به عنوان انسانهای عادیِ غیرپیامبر، انتظار ندارند برای جوگیری از گناه در جامعه، این اندازه هزینه کنیم، اما آیا اصلا برای جلوگیری از گناه حاضریم هزینهای (از مال، آبرو، و ...) پرداخت کنیم؟!
یا اگر گناه در جامعه رایج شد و همه به انجام گناه افتخار کردند ما هم با آنان همراهی میکنیم؟!
9) «لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی»
میهماننوازی بقدری اهمیت دارد که:
الف. ارزش میهمان نوازى به اندازهاى است که شریفترین انسانها بیشترین زجرها را براى آن تحمّل مىکنند.
ب. توهین و آزار میهمان، اهانت و اذیّت به میزبان محسوب مىشود.
ج. دفاع از میهمان، یک حقّ انسانى و بىتفاوتى نسبت به او یک کار ناجوانمردانه است.
(تفسیر نور، ج4، ص98)
10) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ ... قالَ ... أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ»
حضرت لوط نفرمود «رجال»، بلکه فرمود «رجل». یعنی آرزو داشت حتی یک نفر مرد رشید و حقطلب در میان آنان باشد، و نبود.
ثمره اخلاقی-اجتماعی
گاه افراد جامعه چنان در موضع باطل فرو می روند و کار بر پیامبر خدا ص چنان سخت میشود که حتی یک نفر هم با او همراهی نمیکند.
پس نهتنها کثرت افراد، به خودیِ خود، دلیل بر حقانیت آنان نیست، بلکه اگر کسی حق قود و حتی یک نفر با او همراهی نکرد، نباید از موضعِ حق خویش منصرف شود.
البته حتی اگر پیامبر هم باشی، این همراهی نکردن بر تو بسیار سخت میآید.
11) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ»
در پیچ و تاب اضطراب و دلهره و مشکلات است که استعدادها و حالات روحى شکوفا مىگردد. اگر فرشتگانِ الهى از همان لحظهى ورود، خود را به حضرت لوط علیه السلام معرّفى مىکردند، دیگر نه از آه و ناله و نگرانى و استمداد از احساسات مردمى خبرى بود و نه از پیشنهاد ازدواج دادن به آن مردم بد. (تفسیر نور، ج4، ص97)
12) «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ»
در ارشاد جاهل، از عواطف و احساسات مردم کمک بگیریم. (تفسیر نور، ج4، ص99)
13) «أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ»
همجنسبازى، با مردانگى، رشادت و غیرت سازگار نیست. (تفسیر نور، ج4، ص99)
به علت کثرت مطالب، این دو مورد را در کانال نگذاشتم
14) «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ»
چرا با اینکه واضح است که مقام بحث اشاره به گناه خاص آنان (لواط) است، چرا «سئیات» را جمع بست؟
الف. از باب اشاره به کثرت افراد انجام دهنده آن. (به نقل از البحر المحیط، ج6، ص186)
ب. از باب تکرار این گناه توسط آنان. (به نقل از البحر المحیط، ج6، ص186)
ج. شاید اشاره دارد که آنان گناهان مختلفی انجام می دادند و اساساً اهل گناهان بودند. (به نقل از البحر المحیط، ج6، ص186) یعنی چون در گناهان مختلف غوطهور شده بودند انسانهای لاابلیای گشته، و از این رو، برای انجام چنان گناه شرمآوری این گونه علنی هجوم میآوردند.
د. ..
15) «قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ»
درباره این پیشنهاد حضرت لوط ع (گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزهترند) واضح است که منظور ایشان آن بوده که آنان را از عمل حرام به عمل حلال بخواند.
اما مفسران اختلاف شدیدی دارند درباره اینکه منظور وی از «دخترانم» چه بوده است:
برخی گفتهاند: تعبیر «دخترانم» مجازی بوده، و مقصود، زنان خود آنها بوده است؛ از این بابت که او پیامبر و به منزله پدر امت بوده و زنان امت خود را به عنوان دختران خویش خطاب قرار میداده است (مجاهد، سعید بن جبیر، به نقل از مجمع البیان، ج5، ص279)؛ و شاهد بر این مدعا را آن دانستهاند که بر طبق روایات، وی تنها دو دختر داشته، ولی لفظ جمع آورده نه مثنی؛ و نیز امکان اینکه آن دو دختر را به ازدواج جمیع مهاجمان درآورد وجود نداشته؛ و نیز آنان کافر بودند و ازدواج مومن با کافر روا نیست. (مجمع البیان، ج5، ص279؛ البحر المحیط، ج6، ص187)
در مقابل، برخی اصرار دارند که اینان همان دختران واقعی وی بوده، بویژه که در آیه بعد آنان میگویند «ما حقی نسبت به دختران تو نداریم» و در شواهد فوق خدشه کردهاند، مانند اینکه در برخی روایات دختران سه نفر معرفی شدهاند، و حکم حرمت تزویج مومن با کافر در اسلام آن هم در زمان خاصی آمد و خود پیامبر قبل از هجرت، در مکه، دخترانش را به عقد مردانی کافر درآورده بود؛ یا اینکه همین دعوت، به طور ضمنی از آنان ایمان آوردن هم میخواست [یا اینکه اساساً چنانکه قبلا اشاره شد دلیلی بر کافر به معنای بتپرست و مشرک بودن آنان یافت نشده (جلسه 852، تدبر1 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-81/)] ویا اینکه آن جماعت روسایی داشتند که اگر آنان منصرف میشدند، بقیه هم عقب میرفتند و منظور حضرت لوط روسایشان بوده؛ یا اینکه قبلا آنان از دختران لوط خواستگاری کرده بودند و جواب رد شنیده بودند و حضرت لوط در واقع به آنان گفت اگر دست بردارید جواب مثبت میدهم (المیزان، ج10، ص 339؛ مجمع البیان، ج5، ص279؛ البحر المحیط، ج6، ص187)